اقتصاد مقاومتی، نجات صنعت خودرو از دست لیبرال سرمایه داری
با هشدارهای مکرر حضرت آقا در خصوص موضوعاتی چون هجوم و شبیخون فرهنگی، نفوذ و رخنه از طرق مختلف و بخصوص مذاکرات هسته ای و غیر هسته ای و مخصوصا مسأله اقتصاد مقاومتی که تقریبا به ترجیع بند مداوم فرمایشات حضرت ایشان تبدیل شده شک نداریم که در پشت پرده و ورای صحنه اتفاقاتی در حال تکوین است که باید به آن نور تابانده شود. صد البته آنچه که در این مبحث و مباحث مشابه از زبان و کلام فردی چون من یا حتی مسئولان رده های مختلف نظام در ارتباط با مباحث یاد شده عرضه می شود عین نظر مقام معظم رهبری نیست و گاهی اوقات در این تطابق دادن ها، دیده شده که آنقدر اهمیت می یابد تا آقا مجبور شوند بیانیه ای بدهند و نکاتی را تذکر فرمایند.
در عرصه ی جنگ نرم فعلی که شدت یافته و دامنه اش رو به گسترش یافته ایستادن و نگاه کردن و رصد صحنه به تنهایی کافی نیست و باید اقدامی کرد.
حقیر بنا به دلایلی ناخواسته در سال اخیر کم نوشته ام و هراز گاهی احساس ناخوشایندی را تجربه می کنم که به شماتت درونم منجر می شود. اینکه بالا رفتن سن و درگیری در جزئیات زندگی و معاش سخت و نگرانی از به خطر افتادن منزلت اجتماعی و اقتصادی و شغلی و فرهنگی و .. چقدر در انزوای افراد و کاهش میل به حضور در دریای مواج به صورت عملی نقش بازی می کنند از جمله دعواهایی است که در درونم غلیان می کند و شراره می کشد. علی ایحال آنروزی که حضرت آقا در ابتدای دوران رهبری بابرکتشان، مسأله شبیخون فرهنگی را مطرح و عبرت های عاشورا را نیز در ذیل آن مطرح کرده و فرمودند:« مردم و جوانان حزب الهی به پا خیزند و از هجوم فرهنگ مبتذل غرب جلوگیری کنند.» آثار مخرب مترتب بر صحنه و چیدمان خط اول هجمه عظیم فرهنگی را حس می کردند و دیده بودند که آنچنان نهیب زدند. اما در سایه ی برخی افراط و تفریط ها و به خصوص به جهت مقابله ی جدی دولت وقت و دولت های بعدی که سخت درگیر اجرای نسخه های ترجمه ای تکنوکرات های بروکرات حاکم بر مغز اقتصادی و فرهنگی دولت بودند با هرگونه اقدام باز دارنده ی مردمی که بعضا به امنیتی شدن فضا و دستگیری نیروهای دلسوخته و پیگیر مسأله انجامید، فرمایش و دستورات رهبری به محاق رفت و آنچه که امروز در فضای جامعه تحت عنوان فساد سازمان یافته می بینیم بی شک محصول همان عوامل و بی توجهی محض به اوامر و نواهی ولایت فقیه است. به هر حال اینک در کنار پیشروی دشمن در جبهه فرهنگی به نیت فروپاشی روحیه ی انقلابی از درون که مبانی جدی تئوریک دارد و ریشه هایی نادیده و گاه طول و دراز در تفکر برخی از متفکران سابق و لاحق که در مسئولیت های ارشد هم قرار گرفته، دوانده است شاهد سر برآوردن دوباره ی همین مباحث پس از تلاش طولانی با سابقه ی اجرایی بالاتر از 25 سال اخیر در حوزه ی اقتصاد و علوم مختلف می باشیم. امری که ضربه پذیری نظام را دقیقا همطراز ضرباتی که از دل هجمه ی فرهنگی حساب شده ی پیش گفته( که همچنان ادامه دارد) دریافت کرده ایم بالا برده و احساس خطر را جدی کرده است. تنها نیم نگاهی به صحنه و اقدامات خبیث و رو به رشد و بدون هرگونه عقب نشینی دشمن در ده پانزده سال گذشته کافیست که درک درستی از خطرات پیش رو به دستمان بیاید. تحریم طولانی سنگین با همکاری کشورهای اروپایی و منطقه ای به محوریت امریکا و پشتوانه ی ایدئولوژیک اسراییل کودک کش جنایتکار، الزام ایران به مذاکرات هسته ای که به قصد کوتاه آمدن از تولید و بهره گیری صلح آمیز از این صنعت شایسته و بایسته، کاهش دستوری و خباثت آمیز درآمد اصلی ایران از منابع نفتی و انرژی و حتی صنایع پایین دستی آن با همکاری دنباله های بی مقدار استکبار که صاحب منابع عظیم نفت و گاز هستند، لشگر کشی بی محابا و بدون رعایت هرگونه الزامات انسانی و اخلاقی به خاورمیانه مثل عراق و افغانستان و سوریه و سپس گسترش آن به یمن و لبنان و آفریقا و ... ممانعت ایران از هرگونه مراوده ی اقتصادی آزاد و باز بر اساس مبانی قانونی بین المللی حقوقی و بشری حتی در کالاهای ضروری مثل دارو و مواد غذایی ضروری و امثال آن، و بسیاری از اقدامات مشابه بیان روشن بخشی از مکنونات درونی بر دشمن از قبل و حال و آینده علیه ایران اسلامی که مثل خورشید می درخشد و روشنایی و گرما ساطع می کند می باشد که تنها بخشی از دلایل اهمیت موضوع اقتصاد مقاومتی و مقابله با هجمه ی شدید فرهنگی است. به اعتباری دو بال اصلی ساختار دشمنی جهان استکبار با ایران اسلامی ابتنای وثیق و عمیق و گسترده ای دارد با فرهنگ و اقتصاد به یک اندازه و شکل و اهمیت. به دیگر معنا هیچیک از این دو نمی توانند به تنهایی ضربه پذیری کشورمان را تضمین کنند و هر یک اگر به دلیلی کاهش یافته و بی سامان شود دیگری هم اثرگذاری خود را از دست خواهد داد. پس نمی توان گفت نگران اقتصادیم در حالیکه همان اندازه نگران فرهنگ نیستیم و یا بالعکس. اما در این مقال با محدودیت نوشتاری صرفا به یک موضوع از مباحث گسترده هجمه ی دشمن از یکی از دو بال یاد شده یعنی مسأله ی صنعت که زیر شاخه اقتصاد و شاید یکی از دو پایه وجه اساسی اقتصاد مقاومتی می باشد که با موضوعاتی چون کشاورزی و نظامی، حمل و نقل، تأسیسات مختلف، ساختمان و در نهایت علوم مرتبط و منابع مالی مورد نیاز سخت همپوشانی داشته و زوایایی از آن مورد غفلت قرار گرفته است که به زعم نگارنده پاشنه آشیل عدم موفقیت این بخش از اقتصاد مقاومتی است، می پردازم و بر آن تمرکز می کنم.
<**ادامه مطلب**>در حال حاضر شک ندارم که بومی نشدن تئوری های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و امثالهم بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و اهل بیتی و قرآنی به دلیل عدم امکان آن نبوده و نیست بلکه افراد و امیال و افکار مسئول در این زمینه اعتقاد و اعتمادی به آن ندارند و به همین جهت امکان اجرایی شدنشان در اشکال مورد نیاز به وجود نیامده است. هرجا که اقدامات یاد شده از مبنای ترجمه ای غربی که آن هم در ذهن و فکر عمل عده ای قلیل از افراد با شخصیت ها و تفکرات کاملا استحاله شده ی غیر بومی فاصله گرفته و بر مبانی انقلابی به دست افراد صاحب سبک و دلسوخته ی آرمانهای اسلام و اهل بیت (ع) و قرآن کریم استوار شده ناگهان تحولی جدی و در خور ستایش شکل گرفته که ستودنی است.. مثلا در همین موضوع هسته ای از آنجا که با علومی چند گانه و گسترده طرفیم و ورود به آن کار شگرف و مبتنی بر دانش روز و پیشرفته ایست شاهد حرکت از صفر به صد هستیم. از مرحله ی کشف و استخراج اورانیوم از معادن داخلی تا مراحل چندگانه و بسیار پیچیده ی فرآوری و در نهایت رساندن به مرحله ای از غنای مواد که کاربرد داشته باشند به محض آنکه مشمول خواستن شد و همه بر آن اجماع کردند به گونه ای رشد کرد که دیگر دنیای استکبار نتواند بخشی از آن را از ما دریغ کرده و با حربه های پوسیده ای چون تحریم و تهدید و مذاکره و تفرقه و تشنج و دیگر اقدامات دشمنانه ای که دیدیم و شنیدیم بر قایق محدود سازی ما سوار شود و بتازد و عرصه را از آن خود کند. من هم اعتقاد کامل دارم که نشستن دشمنان قسم خورده ی ما در میز مقابل برای مذاکره فقط و فقط به جهت ناتوانی خسران آور و مأیوس کننده شان در جلوگیری از دستیابی ما به کل دانش چرخه ی هسته ای بوده است ولاغیر. یا در مباحث مربوط به هر چه که با تجارب گسترده ی دفاع مقدس و طراحی مبتنی بر نقشه ی راه آینده ی حوزه ی نظامی و جنگ افزارهایی با کاربرد پیشگیری و دفاع که دکترین کارآمد مقام عظمای ولایت بوده و جواب و امتحان خود را پس داده نیاز داشته ایم و از ابتدا تا انتهای آن را طراحی و به دانش تبدیل و به تدریج به تولید و عمق بخشی آن ها پرداخته ایم جملگی دلیل دیگری بر توانمندی ماست. حوزه های بسیار زیاد دیگری وجود دارد که می تواند شاهد مثال ما برای توانمندیمان در راستای رسیدن به اقتصادی درونزا و برونگرا باشد همچون صنایع هوافضا یا علوم مختلف های تک و نانو و پزشکی و دستگاه های پیشرفته ای که روزی در خواب هم نمی دیدند که به آن دست یابیم؛ از این قبیل است که شرح آن مثنوی هفتاد من است. اما چرا در صنعت و به خصوص در صنعت گسترده ی خودرو با این عقب روی مداوم و برخورنده مواجهیم. چرا در بخش هایی از صنایع گسترده مان هر جا که با تفکر انقلابی و مدیریت جهادی با افرادی مدیر و دلسوز و پایبند به مبانی اسلام و قرآن و ایران و انقلاب و رهنمودهای امام و رهبری که برگرفته از قرآن و مکتب اهل بیت اند به دل کار زده ایم با موفقیت قرین شدیم. اما در جایی مثل صنعت خودرو اینگونه در جا زده ایم. شاید خواننده ی محترم بگویند این درجا زدن فقط در حوزه ی صنعت خودرو نیست. بلکه مشمول بخش های دیگر هم می شود. باید بگویم من هم این نکته را قبول دارم لکن در این مقاله فقط به صنعت خودرو و آن هم به بخشی از این صنعت که همپوشانی و همراهی پردامنه ای با دیگر صنایع ما در همچون فولاد، معادن، ابزار و ماشین آلات پیشرفته، مواد اولیه پر تعداد و حوزه خدمات و در نهایت رضایت مردمی دارد می پردازم. ابتدا اشاره کوتاه می کنم به این نکته که متأسفانه در اقدامی که سابقه هم دارد دولت محترم وزیری را بر صنعت حاکم کرده که از نسل همان افرادیست که تفکرات غربزده و تکنوکراتیک دارند. سابقه ی مدیریت ایشان روشن است. اما علیرغم آنکه همان سابقه کافی بود تا از شخص دیگری در این حوزه استفاده شود، متأسفانه شاهدیم که با تلفیق دو وزارتخانه بازرگانی و معادن و فلزات در صنعت همان امکان کم امید را کور کردند و در حال حاضر پس از گذشت پیش از دو سال از حاکمیت دولت تدبیر و امید به سمتی می رویم که چنانچه چاره ی موثر «و سریع و البته با پرهیز از شتابزدگی نشود» دور و دیر نیست که با تعدیل شدید نیرو و تعطیلی بخش های زیادی از صنعت خودرو و صنایع بالا و پایین دستی آن و تبعات سنگین ناشی از این اتفاق ناگوار مواجه بشویم. مخصوصا آنکه این وزیر محترم صنعت جزء همان گروهی است که در دولت آقای هاشمی و خاتمی طی 16 سال به تعدیل گسترده ی نیرو دست زده و به اسم خصوصی سازی طبقه ای کم تعداد اما مرفه را ایجاد کردند که فواصل شدید طبقاتی و نارضایتی های سنگین ناشی از آن را دامن زدند که پرداختن به آن جای دیگر و زمانی وسیع تری را می طلبد. همین چند روز پیش بود که وزیر محترم صنعت به کنایه اعلام فرمودند که شاید مجبور بشویم مدیر از خارج وارد کنیم(نقل به مضمون) در دیگر افراد همسو با این وزیر محترم و یا عمده ی اعضای ارشد دولت تدبیر و امید هم در عرصه های فرهنگی و اقتصادی شبیه طرز تفکر و اراده ی آقای وزیر را می بینیم. سوال اصلی این است آنچه که امروز در صنعت خودرو مشاهده می کنیم آیا جزئی و یا اصل و نتیجه ی تفکر مدیریتی و عملکردی این افراد نیست؟ قاعدتا یک صنعت برجسته برای تکوین و رسیدن به بلوغ نیازمند زمانی بیش از ده تا پانزده سال و سرمایه گذاری و ابزار مختلف است. آیا وزیری که در طول 30سال گذشته همواره در رأس صنایع بوده نمی تواند وضعیت امروز صنعت خودرو را محصول ایده و تفکر و عملکرد و مدیریت او و همکارانش دانست. خداوکیلی وزیر مهندسی که پس از 36 سال کار اجرایی مداوم در رده های اثرگذار بالا به جای تدبیر جدی و فوری برای جلوگیری از نابودی یک صنعت گسترده مثل خودرو در 72 سالگی رسما اعلام می کند شاید مجبور شویم مدیر از خارج وارد کنیم، برنامه ای هم می تواند داشته باشد؟ دقت کنید چه کسانی در حوزه ی تحقیق و توسعه در طول 30 سال اخیر مخصوصا در دو خودروسازی بزرگ(ایرانخودرو و سایپا) حضور و اثر داشته اند. چه محصولی از دل میلیاردها هزینه توسط این افراد به عنوان برند ایرانی و پلت فرم بومی به جامعه معرفی شد. چرا عمده ی مدیران ارشد و اصلی این دو خودروساز مخصوا عناصر اثرگذار بخش های تحقیق و توسعه دارای تابعیت دوگانه و اکثرا با تابعیت دومی از کشورهای امریکایی و اروپایی اند. چرا مجلس از بیان اسامی این افراد طفره رفت. چرا هر زمان که مثلا در صنایع نظامی خودروهای پیچیده ای که سازمان های رزم به آن نیازمند بودند از کوچک و بزرگ از خودروهای رزمی تیزپا تا کشنده های بسیار قوی و لانچرهای پرتابگر، تانک و نفربرهای پیشرفته رزمی و غیر رزمی و حتی جنگنده های پیشرفته و بالگردهای مؤثری که به دلایل امنیتی هنوز کامل رونمایی نشده اند و موشک ها و جنگ افزارهای بسیار پیچیده و هوشمند با توان تولید و تیراژ بالا اراده کردیم به تولید رسیدند و تنوع آنها به گونه ایست که شگفتی هر آنکس که ببیند و بشنود را به دنبال دارد. اما در حوزه ی خودرو حتی یک دستگاه خودروی کامل وطنی که رضایت نسبی مردم را به دنبال دارد نداریم. مدیران خودروسازانی که در ده سال اخیر تحریم هیچ خودروی داخلی را نتوانستند تولید کنند آیا لایق ادامه ی کار هستند؟ مدیران ارشدی که دل در گرو تابعیت دوم خود دارند، خیلی از خانواده هایشان در خارج اند، یا در حال رفت و آمد هستند؛ از مواهب بیشمار مالی و رانت های گسترده برخوردارند و دانش خود را هم از غرب آموخته و بدون آنکه بومی اش کنند فقط به بازنویسی دانش عاریتی خود مشغولند چه توانی برای طراحی و تولید به روز دارند. می بینید که همین افراد کار را به جایی رساندند که مردم در نخریدن خودرو هر روز جدی تر از روز قبل شده اند. شاخک های قوی مردم شریف و دانشمند ما هر روز بیش از قبل به سمت اتفاقات سالهای طولانی اخیر در صنعت خودرو تیز می شود و با سوالهای بیشماری مواجه می گردند.
آیا خودروسازی که ادعا می کند بیش از پنجاه سال قدمت دارد در زمان تحریم سنگین و با کمبود شدید ارز به یکباره و فقط با تصمیم دو یا سه نفر از عناصر تصمیم گیر خود به یک کشور خارجی می روند و ماشین هایی را بدون هرگونه مزیت و ارزش افزایی انتخاب و آن را می خرند و با قیمتی نزدیک به دو برابر قیمت واقعی به مردم عرضه می کنند می توانند باز هم در عرصه ی مدیریت حضور داشته باشند.
اساسا هیچ خودروساز قدیمی و قوی به واردات خودرو آن هم به این شکل اقدام می کند بخشی از بازار خودرو را با تأکید بر اینکه هیچ مزیتی بر آن مترتب نیست به رقیب خارجی خود واگذار می کند؟ آیا خودروسازانی که با نامردی و عملکرد خارج از عقل و مبتنی بر سیاسی کاری و بدون رعایت قانون تجارت جهانی به یکباره هرگونه همکاری را قطع و توقعات و تعهدات سنگینی را بر عهده ی خودروساز ایرانی باقی می گذارند باز هم می توانند مورد اعتماد باشند. و اگر نه چرا بازهم در چند ماه اخیر شاهد مذاکره ی انبوه و رو به نهایی شدن خودروسازان داخلی با پژو ورنو و امثال آن هستیم. چه کسانی و در کجا اینها را پشتیبانی و ساپورت می کنند که از دل این همه مذاکرات بازهم محصولات فرانسوی به عقد قرارداد می رسند؟
خوانندگان محترم می دانند که تعداد قابل توجهی از طراحان به بنام خودرو در برندهای بزرگ و بی رقیب خودروسازانی همچون بنز و بی ام و و شورلت و ولوو و غیره ایرانی هستند. چرا سراغ جذب و استفاده از آنها نرفتیم و چرا همین تعداد کارشناسانی که در حوزه ی تحقیق و توسعه با پشتیبانی بی دریغ و پول بیت المال و هزینه های بسیار زیاد سفرهای تحقیقاتی خارجی به تدریج یا به خارج رفته اند یا در حال اخذ ویزا و انجام مقدمات سفرند یا در فکر آنند. من از دل خودروسازان اینها را دیده ام و البته شواهدی دارم که عمق سوزاننده ی ضعف مدیریت را آشکار می کند. باید مردم بدانند که هر دوره و در هر دو دولت عموم و شاکله ی اصلی مدیران تصمیم گیر و تصمیم ساز در خودروسازی همان افرادی هستند که در 30 سال اخیر دست اندرکار بوده اند و این کاملا قابل اثبات است.
باید گفته شود که هربار با تغییر هیأت مدیره ی یک خودروساز بزرگ افرادی که مدتی کنار رفته اندبر می گردند و همچون یک شرکت سهامی خصوصی با تقسیم بخش ها و معاونت ها و شرکت های درجه ی یک پردرآمد بین خود روز از نو و روز ی از نو را شاهد هستیم. اگر اینچنین نیست چرا پس هیچ تغییری در شاکله ی برونداده های محصولات و قیمت و کیفیت آن نمی بینیم. کارگران و کارشناسان و رده های میانی و پایین این صنعت پر تعداد و پر از نیرو چه گناهی کرده اند که هر روز بیش از پیش باید تاوان مدیریت ضعیف بالادستان خود را بدهند. حقیر برای تمام این مواردی که گفتم مستنداتی دارم. اما ابتدا عقل و عدالت حکم می کند که واکنش عزیزان تصمیم گیر به این نوع انتقادات دلسوزانه را ببینم و سپس اگر نتیجه و توجهی در آن ندیدم مستندات و عمق و زوایای بیشتری از حیف و میل و بی علاقگی و بی رغبتی عناصر ارشد خودروساز و روزمرگی را با اسامی و عناوین و مصادیق باز می کنیم تا معلوم شود چرا در این صنعت بزرگ درجا می زنیم و چرا هربار نهایتا کار به قرارداد مونتاژ چند خودرو خارجی عموما اروپایی منجر می شود و چرا در هر دوره گروهی به کار گمارده می شوند که قبلا هم در این عرصه نقشی داشته اند.
عزیزان مخاطب: حوزه خودرو و صنعت عظیم آن پتانسیل های ناشناخته بسیاری دارد. قبل از مشکل نقدینگی و دانش پایه و طراحی و تولید باید مدیران قوی و دلسوخته و مؤمن و حزب اللهی با دانش و ایمان به توانستن با برنامه ی مشخص و زمان بندی شده با تفکر جهادی و مؤمن به اقتصاد مقاومتی را به کار بگیرد تا مشکل از پایه و از صفر با سرعتی دیدنی و مثال زدنی اصلاح شود. آن وقت این ادعا که 3 تا 5 سال آینده می توانیم چند طرح زیبا ، ارزان و کاملا بومی و وطنی خودرو از دل خطوط تولید بیرون بیایند کاملا واقعی و ملموس و دست یافتنی خواهد بود.
در انتها چند سوال اساسی می پرسم و صبر می کنیم تا زوایای پنهانی موضوع روشن شود.
1.استراتژی آینده تولید محصول مخصوصا تحقیق و توسعه برای تولید چند خودروی وزین داخلی چیست؟ نگویید محرمانه است؟ چون با رفت و آمد تعدادی از نیروهای اصلی مراکز تحقیقات ایران خودرو و سایپا به اروپا و امریکا این اطلاعات قبلا به دشمن رسیده و آنها خوب می دانند که در این حوزه ها چه می گذرد. واِلا چرا به من و امثال من ویزاهای خاص نمی دهند. اما عموم پرسنل و کارشناسان اصلی بخش های یاد شده از طرق مختلف تابعیت کانادا و امریکا و اروپا را می گیرند. تا کنون که به اسم محرمانگی مردم صبر کردند و هیچ محصولی جز تیبا و پراید و محصول بی کیفیت تندر 90 !!! بیرون نیامد حالا یکبار از طبقه بندی محرمانه بیرون بیایید و بگویید چه می خواهید بکنید.
2- هزاران خودروی چینی در دو تا سه سال اخیر فقط با انتخاب 2 یا 3 نفر از مدیران ارشد یکی از خودروسازان با قراردادی ترکمانچایی بدون قصد تولید در داخل با قیمتی بسیار بالاتر از واقعیت و فاقد کیفیت مناسب و مزیت نسبی وارد کشور شده که جزئیات آن ملال آور و دردآور است. با عوامل این رفتار چه کرده اید؟ مخصوصا آنکه تعداد زیادی از آنها فروخته نشده و آن تعداد که به فروش رفته هم به زور به طلبکارانی که ناچار بودند و در آستانه زندان رفتن قرار داشتند با 30 درصد قیمت بالاتر از بازار به فروش رفته که مزید بر علت است. در این مورد چه کرده اید؟ آیا اصلا از آن اطلاع دارید؟
3- چرا با عوامل هزینه ساز ناشی از اقدامات کاملا غلط و قبیله ای مسئولان سابق خودروسازان که تخلفات آنها احصاء و به مراجع بالادستی گزارش شده توسط مسئولان وزارت صنایع یا مرتبطین از نمایندگان مجلس برخورد نشده و همچنان یا بر سرکارند یا بدون نگرانی به جای دیگری رفته اند.
4- اگر طرح های ضربتی و جهادی با چاشنی صداقت برای رضایت مردم که منجربه از بین رفتن کمپین عدم خرید نشود(این کمپین زوایای پنهانی دارد که بعضا دشمنان نیز بر آن سواری می کنند) وجود دارد لطفا آن را تبیین کنید. در حال حاضر در خودروسازان هیچگونه حرکت و طرح و برنامه ای که بشود پیشرفت مؤثر و سریع ایجاد کند دیده نمی شود و عموم کارگران نگران عواقب ادامه ی این وضع و بیکاری خود هستند. اگر تعداد قابل توجه افرادی که در این چرخه ی غلط ناخواسته و مظلومانه بیکار شده اند را به نگرانی فعلی کارگران اضافه کنیم برای افردای که از عمق موضوعات اینچنینی مطلعند عمق فاجعه بار مسأله آشکار خواهد شد. لذا بفرمایید چه می خواهید بکنید.
امیدواریم که پاسخی درخور دریافت کنیم.